معنی قسی القلب
لغت نامه دهخدا
قسی القلب. [ق َ سی یُل ْ ق َ] (ع ص مرکب) سنگدل. دل سخت. سخت دل.
قسی
قسی. [ق ِسی ی] (ع اِ) ج ِ قوس. (منتهی الارب). رجوع به قوس شود: چه خداوندان علم [نجوم] بخشهای دائره ٔ فلک را قسی خوانده اند یعنی کمانها. (نوروزنامه).
قسی. [ق َ سی ی] (ع ص) (درهم...) درهم زائف و ناسره. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و آن معرب قاش است و گویند فعیل از قسوه است. (المعرب جوالیقی ص 257): کلام قسی، کلام زائف و بهرج. (اقرب الموارد). || سخت و شدید: عام قسی، سال سخت به سبب سرما یا گرما یا خشکسالی و جز آن. یوم قسی و قَرَب. قِسی کذلک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب).
قسی. [ق ُ سی ی] (ع اِ) ج ِ قوس. (منتهی الارب). رجوع به قوس شود.
قسی. [ق َ سی ی] (اِخ) (ذو...) راه یمن سوی بصره. (منتهی الارب). جائی است در راه یمن به بصره. (معجم البلدان).
فارسی به انگلیسی
Ghoulish, Merciless, Ruthless, Savage, Truculent
فرهنگ عمید
سختدل، سنگدل،
فرهنگ واژههای فارسی سره
سنگدل
کلمات بیگانه به فارسی
سنکدل
فرهنگ فارسی هوشیار
سنگدل دل سخت سخت دل
فرهنگ فارسی آزاد
قَسِیُّ القَلب، سنگدل، بی رحم،
حل جدول
سنگدل
قاسی، قسی ، قسی القلب
سنگدل
قاسی ، قسی ، قسی القلب
سنگدل
امپراطور قسی القلب روم
کلادیوس نرون
واژه پیشنهادی
کلادیوس نرون
معادل ابجد
333